کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زباحال امام جعفر صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : عبدالحسین میرزایی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

یا رب از زهر جفا پا تا سرم آتش گرفت           سوختم پرپر زدم بال و پرم آتش گرفت
پوستی بر استخـوانی مانـده باقی از تنم           همچو شمعی آب گشتم پیکرم آتش گرفت


من همان فرزند زهرایم که از جور عدو           خانه‌ام چون بیت زهرا مادرم  آتش گرفت

کودکان را دیدم از این سو به آن سو در فرار           گریه کردم آنقدر چـشم ترم آتش گرفت
پا نهـادم بین آتش زیر لب گـفتم حـسین           یادم آمد عصر عاشورا حرم آتش گرفت
یک بیابان دشمن و یک مشت طفل بی‌پناه           خاطرم بر عمه‌های مضطرم آتش گرفت
دختری فـریاد می‌زد سوخت عمه دامنم           دیگری می‌گفت عموجان معجرم آتش گرفت
دختری این راز را کنج خرابه فاش کرد           در میان شعله‌ها مـوی سرم آتش گرفت
از میان آنچه غارت شد دل پُر درد من           بیـشتر بر گاهـوار اصغـرم آتش گرفت
مادرش در پشت خیمه ناله می‌زد اصغرم           تو نبودی آب خوردم حنجرم آتش گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن تغییر داده و یا حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

بر روی سجاده بودم نیمه شب گرم دعا           ناگهان دیدم همه دور و برم آتش گرفت

 

ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عـزیز فـاطـمه را از حـرم کجا بردند            خدا به خیر کـند نیـمه شب چرا بردند
خـدا به خـیـر کـند بی‌عـبـا و عـمـامـه            امام ارض و سما را به کوچه‌ها بردند


پیاده در پی مرکـب نفـس نفـس می‌زد            دو دست بسته به گردن چو مرتضی بردند

خـدا کـند که به خـانه دوبـاره برگـردد            تـمـام اهـل حـرم دسـت بر دعـا بردند
به فاطـمه نرسد این خبر، عزیزش را            مـیان مجـلـس مـنـصور بی‌حـیـا بردند
سـتـاده شـیخ الائـمه نـشـسـته قـاتـل او            چه آبـرویی از آن حـجـت خـدا بـردند
غـریب بود و به دادش رسید پیـغـمبر            همین که دست به شمشیر از جفا بردند
غـریب بود ولی بعد از آن جسارت‌ها            بـه احـتـرام ورا تـا حـرمـسـرا بـردنـد
به ما بگـو که کجا بودی یا رسول الله            که حـمله بـر تن مظـلـوم کـربلا بردند
تـن مـطـهـر او بـی‌کـفـن رهـا کـردنـد            سـر مـقـدس او را به نـیـزه‌هـا بـردنـد
هنوز سوی حـرم بود چـشم خـونیـنش            هـجـوم بـر حـرم آل مـصـطـفی بردند
تمام صورت یک نازدانه پر خون شد            دو گـوشـواره او را که بی‌هـوا بـردند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

پیاده در پی مرکـب نفـس نفـس می‌زد            دو دست بسته به گردن چو مرتضی بردند

هنوز جان به تنش بود برهنه‌اش کردند            هنوز سر به تنش بود عمامه را بردند

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : وحید زحمتکش نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـاگـهـان شـعـلـۀ آتـش وسـط در افـتاد            بـاز هم یـاد غـم حـضرت مـادر افـتاد
پا بـرهـنه وسط کـوچه کـشاندند او را            یـاد مظـلـومـیت حـضرت حـیدر افتاد


بین یک عدّه حرامی چو گرفتار شد او            نظـرش سمت حـریـم شه بی‌سـر افتاد

خون به قلبت شده در کرب و بلا یا جدا            آن زمانی که دو چشم تو به اکبر افتاد
وسط معرکه شمر آمد و بر سینه نشست            سر جدا کرد و زمین دید که خواهر افتاد
تا روی نیزه سر خـون خـدا بالا رفت            نـالـۀ یــا ولــدی آمــد و مــادر افـتــاد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن تغییر داده و یا حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

دست بـسته وسط کوچه کشاندند او را            یـاد مظـلـومـیت حـضرت حـیدر افتاد

وسط کو‌چه زمین خورد و صدا زد عمه            باز از نـسل عـلی یک گـل دیگر افتاد

ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آقـا تو را چون حـیـدر کـرار بـردند            در پیـش چـشم بچـه‌هـای زار بردند
تو آنهـمه شاگـرد داری پس کجایند!            آقا چه شد آنشب تورا بی‌یار بردند؟


این اولین باری نبـود اینطور رفـتید            آقـا شـما را اینـچـنـین بـسـیار بردند
آنشب میان کـوچه‌ها با گـریه گـفتی            که عمه جان را هم سر بازار بردند
یـاد رقـیـه کـردی آنجـا که شـمـا را            پـای بـرهـنـه از مـیـان خـار بـردند
این ظاهر درهم خودش می‌گوید آقا            حـتـما شـما را از سر اجـبـار بردند
سخت است اما آخـرش تابـوتتان را            آقـا هـزاران شیعـه در انـظار بردند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

وقـتی شـما فـرزند ابـراهـیم هـسـتی            قـطـعاً شـما را از مـیان نـار بـردند

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسدس

دلـم هــواى بـقـیـع دارد و غـم صـادق            عـزا گـرفـتـه دل مـن ز مـاتـم صـادق

دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم            زنـم به سـیـنـه که آمد مـحـرم صـادق


سلام من به بـقـیع و به تـربت صـادق

سـلام من به مـدیـنه به غـربت صادق

سـلام من به مـدیـنـه به آسـتـان بـقـیـع            سـلام من به بـقـیع و کـبـوتـران بـقـیع

سـلام مـن بـه مــزار مـعـطّـر صـادق            که مـثـل ماه درخـشد به آسـمـان بقـیع

سـلام من به شـشم مـاه فـاطـمىّ بقـیـع

سـلام من به گـل یـاس هـاشـمىّ بـقـیع

ز غربتش چه بگویم که سینه‌‏ها خون است            براى صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت            که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است

همانکه غربتش از قبر خاکی‌اش پیداست

امام صـادق شیـعـه سـلالـۀ زهـراست

ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد            هدف به تیـر جسارت امام صـادق شد

همان که فاطمه را بین کوچه زد گویا            ز کـیـنه قـاتل این پیـر مـرد عاشق شد

امام پیر و کهـنـسال شیـعـه را کـشـتند

امان که روح سبکـبال شیعه را کشتند

براى فاطمه از بی‌کسى سخن می‌گفت            براى مادرش از غربت وطن می‌گفت

بخاک حجره ‏اش از سوز سینه می‌غلطید            پسر به مادر خود از غم و محن می‌گفت

ز زهر کینه که بر جسم او شرر می زد

کـنار بـسـتر او مـادرش به سر می زد

فضاى شهـر مدیـنه به یاد او تار است            هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است

هنور می‌کـشد او را عـدو به دنبـالـش            هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

بخاک حجره ‏اش از سوز سینه می‌غلطید          پسر به مادر خود از کتک زدن می‌گفت

از آن شبی‌که زد او را ز کینه اِبْن‏ ربیع          دوانده در پی‌اش اندر مدیـنه ابن ‏ربیع

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی کبیری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : چهارپاره

یـابن امـیـرالمـومـنـین فـرزنـد زهـرا            حبل المتین، نورالهدی، کـنز الحقایق

صدها مسلمان پای درست گشته سلمان            مـانـنـد اجـدادت شـدی قــرآن نـاطـق


تیغ کـلامت خـورد بر قـلب خـرافات            وقـتـی مـدیـنه بود در دسـتان ابـلـیس

تو کـربـلا را زنـده کردی با احـادیث            شد زهر کاری نطق تو بر جان ابلیس

وقتی زمین خـوردی میان کوچۀ غـم            با روضه‌های مجـتبی مأنـوس بـودی

سیـلی نخـوردی از حـرامی‌ها ولیکن            در بند درد و گـریه و افـسوس بودی

از بس که روی روضه‌اش حساس بودی            یــاد آوری کــردنــد داغ مـــادرت را

هرچند مسماری درون سینه‌ات نیست            سوزانده هرم کـیـنه‌ها بال و پرت را

در بین آتـس ذکـر مـادر بر لـبت بود            وقـتی که افـتـادی به یـاد زخـم سیـنـه

آقا بـمـیرم روضـه‌ها را دوره کردی            در کـربـلا و کـوفـه و شـام و مـدیـنه

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن تغییر داده و یا حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

افـتاده‌ای یـاد سه سـالـه لحـظـه‌ای که            پـای بـرهـنه پشت مـرکب می‌دویـدی

لب تشنه رفـتی از مـدیـنه در دل شام            وقتی که فحش از بی‌حیاها می‌شنیدی

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر حسین حجتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : چهارپاره

ای صبح صادق در نگاه تو عیان            می‌آیـد از انـفـاس تـو عـطـر خدا
آقــا فـــدای نــام زیـبـایـت شـــوم            شـیـخ الائـمّــه صــادق آل عــبــا


بنـیـان گـذار حـوزه‌هـای عـلـمـیه            ای پهـلـوان عـرصـۀ تـرویج دین

شیعـه به لطف قال صادق‌های تو            دارد به دل حُـبّ امـیـرالـمـؤمنین
درمدح علم تو زبان‌ها قاصر است            طفـل دبـسـتان تو طـوفـان می‌کند
فـنِّ بلاغـت دارد و لحـن فـصـیح            در مـکـتبت تـفـسیر تبـیان می‌کند
و اللهِ بـا آبِ طـلا بــایـد نــوشــت            کــوهِ احـادیـث و روایــات تـو را
آموختی بر شیعیان شور و شعور            بـا خـوانـدنِ مـرثـیـه‌هـای کـربـلا
منصور احساس خطر کرد آن زمان            بـا دیــدن مـــردان دانــشـگـاه تـو
باید که می‌انـداخت با تدبـیر خود            سنگ بزرگی در مسیـر و راه تو
آخـر هجـوم آورد سـوی خـانه‌ات            آقــا بـه قــصــد و نـیّـتِ آزار تـو
کـاشـانۀ تو از جـفـا آتـش گـرفت            چشم فلک آن لحظه شد خونبار تو
وقـتی میانِ شـعـله‌ها می‌سـوخـتی            گویی احادیث از جـفا می‌سوختند
لعـنت بر آن نـامـردمان دوزخـی            آنها که بر جـنّت شرر افـروخـتند
تا اینکه مـانـد جـاودان آئـین حـق            باید که می‌شد آتشِ کـین حاصلت
ورنه تو از نسل خـلـیل الـلـهی و            گـلـزار مـی‌گـردد تـنـور مـنـزلت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری           نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری           :آیه‌های احـمـدی را با حـدیث جـعـفـری


حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند
صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند

مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه           سیدِ طاووس‌ها، طـاووس بُسـتانش همه
شیخ‌ها، عـلامه‌ها، طفـل دبسـتانش همه           گردن‌افـرازانِ دانش، گَرد مـیدانش همه

جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما

لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها           علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نـور، مجـرم بود اما، در نـظام کـورها           ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها

در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست
حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست

باز هم از خانه، امام دیگری را می‌برند           باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند
باز هم تنها، غـریب مادری را می‌برند           پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند

نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود
حق پـیر آسـمانی‌ها، زمین خوردن نبود

روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است           باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یـاس جـوان کوچه است           با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است

از ستم تا آنکه می‌نـوشد چـنین جام بـلا
بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست           باز آتش، شعـله‌ور در خانۀ آل عـباست
حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست           گـرد، بر پـیـشانیِ آئـیـنۀ روی خـداست

روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است

خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد           یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پَـر کشم با قالَ صادق‌ها و باقـرها، نشد           شاعـر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد

بـر خـلاف زنــدگـیِ از خــطـا آکـنـده‌ام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام

دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم           صادقانه، عاشـقانه این جهـان را بنگرم
مثل تو، با یاد فـرزندت، به فردا بنگرم           روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم

مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند

مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند           هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند
غـم نـدارند اولـیـاءالله، غـمخـوار هم‌اند           با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند

دولت فردا از آنِ صالحان عـاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند           باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند

 

در مدینه تا که می‌نـوشد چـنین جام بـلا          بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

زباحال امام جعفر صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حمید رمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نفـس‌نفـس‌زدنم را حـسین می‌بیـند            جـراحـت بـدنم را حـسین می‌بیـند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده            و شعـله‌های تـنم را حسین می‌بیند


دویدن از پیِ مرکب برای من سم است            نـحـیف‌تر شـدنم را حسین می‌بیند

حریم شخصی من جای این اراذل نیست            غـریـبی وطـنم را حـسین می‌بیـند

چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد            نوای “واحَـسَنم” را حسین می‌بیند

شبیه دامن طفل سه‌ساله می‌سوزم            عزای سوخـتنم را حسین می‌بـیند

تمام فکر من این است لحظۀ تدفین            سـفـیدی کـفـنم را حـسیـن می‌بـیند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آتش شکـست، حرمتِ بیت‌الحـرام را            تـا خـلـوتِ امـام، کـشـیـد ازدحـام را

دستِ طنابِ روضه به حبل‌المتین رسید            آخـر شکـست، حـرمتِ دستِ امام را


شـیخ‌الکـبـیر، پـای پـیاده حـقـیر کرد            در کوچه‌های شهـر، سواره نظام را

موی سپـید، مصحفِ نـوح‌الائمه بود            هر بی‌وضو رسید، شکست احترام را

آتش؛ در این مجادله «بَرداً سلام» شد            با شـعـله زد خـلـیـل، عـلیه‌الـسلام را

با دو گـریز، داغِ حـسـینـیه تـازه شد            از شعله‌های روضه بگویم کدام را؟!

آتش؛ نمازِ مادرمان را شکست و رفت            با مـیخِ در رساند، به سجـده قـیام را

آتش؛ وبـالِ دامنِ طفـلی سه ساله شد            آتـش؛ گـرفت، معـجـرِ اهـل خـیام را

از آتشی که هـیزمِ این روضه‌ها شده            ای چشم تر ببار و بگیر انتـقام را

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

ما که آزاده‌تـریـنـیم چـو در بـنـد تـوأیم            مـسـتـمـنـد اثـر گـریـه و لبـخـنـد تـوأیم

صاحب اصلی افـلاک همه خاک توأیم            ما اضافی هـمان آب و گِـل پـاک توأیم


چون تو معشوق شدی ما همه عاشق شده‌ایم            شیعۀ جعـفری حـضرت صادق شده‌ایم

زحمتش را تو کشیدی که به مذهب برسیم            رحمتش را تو رساندی که به منصب برسیم

از تو تـعـظـیم شعـائـر شده احـیـا مولا            از دم گـرم تو جـابـر شـده احـیـا مـولا

پرچـم شیعه به دست تو سرافـراز شده            درِ عـلـم عــلــوی بـا یَـدِ تـو بـاز شـده

در حـسیـنـیه به فکـر هـمگی بودی تو            اولـین روضـه بگـیرِ دهـگی بـودی تو

از تو داریـم هـمین سـیـنه‌زنی‌ها را ما            از تو داریم حسین جانِ روی لب‌ها را

آه از آن روز که غم بر جگرت ریخته شد            کوهی از رنج و بلا روی سرت ریخته شد

بی‌حـیاها که شب تـار سرت ریخـته‌اند            مثلِ دزد از سر دیوار سرت ریخته‌اند

بی وفایی به رگ و ریشۀ آن مردم بود            بر در خانۀ خـورشید پُر از هـیزم بود

شـعـلـۀ کـیـنـۀ ایّـام که افـروخـت دگـر            حضرت شیخ الائمّه حرمش سوخت دگر

حجـت الله شد از ظـلـم زمـان درمـانده            رنج این روضه دل عـالمیان سـوزانده

آتش از غربت ایشان که خجالت نکشید            شعله از حضرت باران که خجالت نکشید

شکر حق اهل عـیالت همه سالم هستند            در کنار حرمت، جـمعِ مَحـارِم هستـند

مثلِ حیدر به روی خاک کشاندند تورا            پا بـرهـنه عـقـب أسـب دوانـدنـد تو را

این قدر نعـره سر فـاطمه زاده نکـشید            لااقـل پـیـکـر او پـای پــیـاده نـکـشـیـد

دیده‌ات درپی مرکب چو به گریه افتاد            نــاخــودآگـاه دلـت یــاد رقــیـه افــتــاد

یاد آن روز که زهـرا وسـط قـائله بود            با لگـد می‌زدنش، مـادر ما حامـله بود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و .... مستند نبوده و در هیچ کتا معتبری نیامده است بلکه از تحریفات مسلم عاشوراست

آسمان تیـره، بیـابان همه خارستان بود            دشمنان خنده‌کنان، دخترکی گریان بود

صورت دخـترکی حـال وخـیـمی دارد            آنکه شمشیر زن است، دست ضخیمی دارد

چونکـه افـتاد زمـین با نظـر گـریـانش            مـادرش فـاطـمه آمد جلـوی چـشمـانش

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مجتبی قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مسمط

ما عـاشق و دلبـسـته و حـیران شمائیم            تا روز ابـد ریـزه‌خـور خـوان شـمائیم

عـشق است غلامی ز غـلامان شمائیم            در هر دو جهان دست به دامان شمائیم


ای آیت حـق، گـوش به فـرمان شمائیم

ای خـاک مـزارت شـده آرامـش دل‌ها            احـیای بقـیع و حـرمت خـواهش دل‌ها

حُـبّـت سـبب مـسـتـی و آسـایـش دل‌ها            اشک غـمـتـان عـلـت بخـشایـش دل‌ها

ما تا به ابـد مضطـر و گـریان شمائیم

در نیمۀ شب قلب شریفت که شکـستند            سجـاده کـشـیدنـد و ره میـکـده بـسـتـند

این بد دهنان جـملگی از نطـفۀ پسـتـند            رفـتـید پـیـاده هـمه بر اسـب نشـسـتـند

زین غـم هـمگی پـاره گـریـبان شمائیم

آتـش به در خـانـه‌یـتـان تـا که رسـیـده            اشک بـصرت از غـم نامـوس چکـیده

یـاد عــلـی و کـوچـه و آن قـد خـمـیـده            رنگ از رُخـتان با غـم مسـمار پـریده

ما نـیـز خـراب غـم پـنـهـان شـمـائـیـم

با بغـض پـدر حـرمت فـرزنـد دریـدند            پشت سر مرکب نفـست را که بریـدند

با بد دهـنی خـدمـتـتـان تا که رسـیـدند            از محـضرتـان غـیر ادب هیچ نـدیـدند

ما ریـزه‌خـور این همه احـسان شمائیم

نامـوس شـما شـکـر که آواره نگـردید            با خنجـرشان حـنجـرتان پـاره نگردید

طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید            حتی سخن از غـارت گهـواره نگردید

مـا سـیـنـه‌زن جـد پـریـشـان شـمـائـیـم

ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان            با زهـر شدی کشته و عـالم همه نالان

تا لحظۀ آخر دو لبت گفت حسین جان            قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان

ما هـیاتـی از خـیـل محـبّـان شـمـائـیـم

: امتیاز

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بخدا سخت‌ترین لحظۀ عمرم این بود            که شبیه دل زینب جگـرم خونین بود

دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ استر، گریان            چون اسیریِ حرم، خاطره‌ای غمگین بود


یاد غـم‌های رقیه، جگـرم را سـوزاند            و همین روضه برای دل من تسکین بود

وسـط شـعـلـۀ آتـش، نـفـسـم بـنـد آمـد            وای بر قاتل زهـرا، به لبم نفرین بود

تن خـود را سپـرِ اهل حـرم می‌کـردم            در دفاعِ حـرم فـاطـمه سهـمم این بود

با وجـودی‌که اهـانت به نـهـایت دیـدم            باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود

هیچکس زیر سم اسب تنم را نَـفِـشرد            یاد گـودال ولی سیـنۀ من سنگـین بود

نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند            کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود

اهـل بیـتـم که گـرفـتـار اراذل نـشـدند            عمه افـسوس، اسیر سپهی بی‌دین بود

وای از دغـدغـۀ عـمّـَتِـیَ المـضروبـه            چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

ناصبی بود و به مادر، بد و بیرا می‌گفت            بد دهن بود و فقط بر لب او توهین بود

ریسمان بسته چو مـولام، کشیدند مرا            این جفا از خلفا، یک عمل ننگین بود

رباعی های شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مجتبی قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

جـانـم به فـدای قـبر خـاکی شما            مائـیـم گـدای قـبـر خـاکـی شـما

ای کاش که یک بارگهی می‌دیدیم            از دور به جای قـبر خاکی شما


********************

در کوچه تو را مثل علی می‌بردند            افـتـاده عـبا مثل عـلی می‌بـردند

دسـتان شـما بـسـته و بی‌عـمامه            از روی جفا مثل علی می‌بردند

********************

تا شعـلۀ درب خانه‌ات را دیدی            از درد غم سینه به خود پیچیدی

با یاد غم محـسن و روی نـیـلی            با چشم پر آب، پشت در نالیدی

********************

تا آن که به پشت مرکبش افتادی            بـا نـاله بـه یـاد کـربـلا افـتـادی

با یاد غم سه ساله پشت مـرکب            خوردی تو زمین و ناله سر می‌دادی

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد حبیب زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پـیـرمـردی به دل شرر داری            کوهی از غصه دور و بر داری
می‌روی دسته بـسته نیمۀ شب            از دل کـوچــه‌هـا گــذر داری


نــالــه مــادرانــه مـی‌شـنــوی            داغ مــادر ســر جـگــر داری
از در خـانـه‌هـا که مـی‌گـذری            روضه با میخ پـشت در داری
دود و آتــش بـه یــاد مـی‌آری            دیده‌ای غرق خون و تر داری
بی‌حـرم مانـدنـش تو را کـشته            چـقــدر آهِ شــعــلــه ور داری
پـا بـرهــنــه بــدون عــمـامــه            جـان نـداری قـدم تو بر داری
از نـگـاهـت شـراره می‌ریـزد            حـالـتی مثـل مـحـتـضر داری
می‌روی قـتـلـگـاه، شـکـر خـدا            هم تنت هست هم که سر داری
خنجـری نیست زیر حلـقومت            سالـمـی سـایه روی سر داری
شکـر حـق سـیـنه ات بود سالم            گرچه در آن ز غم شرر داری
نـشـدی بی‌پـنـاه مـثـل حـسـیـن            تو به بـالـین خـود پـسر داری
بس که گـفـتی نـماز اول وقت            تـا ابـد عــاشـق آنــقــدر داری
در عـزایت هـمـیشه گـریـانـیم            بـا دعــای شـمـا مـسـلــمـانـیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سـیـنـه‌ات را کسی لـگـد نـزده            لااقـل جـان مـخــتـصـر داری

نـشـدی بی‌پـنـاه مـثـل حـسـیـن            وقت مردن تو یک پسر داری

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

میان سینه‌اش وقتی خدا نور یقین انداخت            علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت

رئیس مذهب ما را به زور از خانه چون ‌بردند            دلـم را یـاد غـم‌های امـام اولین انـداخت


کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد            عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم‌های او            چرا داغش به قلب آن امام هفتمین انداخت؟

در آن وقتی که شد مسموم زهر کین به زعم من            خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت

برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش            خدا حُزن عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

رئیس مذهب ما را به زور از خانه می‌بردند            نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت

کسی که آیۀ قرآنِ بی‌معصوم از بَر بود            عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم‌های او            چرا از روی بغض عمامه‌اش را بر زمین انداخت؟

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش            خدا حُزنی عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلت نشسته به خون، غصه بر دلت سربار            گـرفـتـه راه گــلـوت آه سـیـنـۀ تـب‌دار

بـرای غــربـت اولاد فــاطـمــه اصـلا            عجیب نیست که تاریخ می‌شود تکرار


ز کـولـه‌بار پُـر از نـان شـانه‌ات حـتی            شده فـقـیر مسـیح و یـهـود برخـوردار

اگرچه نیست کسی بی‌نصیب، از لطفت            نـمـانـده بین مـدیـنه کـسی بـرایت یـار

بـساط روضه هـمیشه به خـانه‌ات برپا            و چـشم‌های تو بـوده همیشه ابـر بهار

اگرچه سوخت در خانه‌ات در آتش و دود            ولی نرفت به پهلوی هـمسرت مسمار

چه خوب شد که کمی دشمنت حیا کرد و            به زور بسـته نشد دور گـردنت دستار

چه ظالـمانه تو را نزد ظالـمی بُـردنـد            نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار

دویده‌ای پی مرکب بدون کـفـش و عبا            نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار

کشید روی تو دشمن سه مرتبه شمشیر            ولی ندید دو چشم تو بیش از این آزار

فدای پیکـر لب تشنه‌ای که شد مدفـون            به زیر پـشته‌ای از تیغ و نیـزۀ بسـیار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

طـناب بسـته شده دور دست هایت بود            نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار

دویده‌ای پی مرکب به دست بسته ولی            نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با پیـرمـرد خـسـته که دعـوا نمی‌کـنند            با دسـت بـسـتـه وارد بَـلـوا نـمی‌کـنـند

از پـشت بـام خـانه به خـانه نـمی‌روند            وقتی که نیمه شب شده غوغا نمی‌کنند


بـر خـانـۀ امـام که حـمـلـه نـمـی‌بـرنـد            ایـنگـونه با بـزرگ حـرم تـا نمی‌کـنند

در خانه‌ای که هست زن و بچه بین آن            آتـش به پـشت خانه که بـرپا نمی‌کـنند

وقـتی هـنوز نالـۀ زهـرا رسـد بگـوش            تکـرار داغ حـضرت زهـرا نمی‌کـنـند

شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نـمی‌بـرند            با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمی‌کـنند

پیـش امام پـشت سرِ هم شـراب خورد            این رسـم را به دِیر و کـلیـسا نمی‌کنند

بـزم شـراب ریشه ز بـزم یـزید داشت            یک‌جا بگـو که ظلـم در آنجـا نمی‌کنند

با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت            یک عـدّه چشم بسـته، تمـاشا نمی‌کـنند

تَه ماندۀ شراب خودش را به طشت ریخت            فکـری به حـال زینب کـبری نمی‌کنند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

شـایـد زنـی بـه پـشـت درِ خـانـه آمـده            در را که بـا فـشـار لـگـد وا نمی‌کـنـند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تطبیق بیشتر با رایات معتبر تغییر داده شد.

شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نمی‌کِـشند            با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمی‌کـنند

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

هـفـتاد ساله را که دگر هـول نمی‌دهند            یک ذرّه رحـم، یـا که مـدارا نـمی‌کنند

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع شکستن دندان در جسارت یزید به لبهای امام خیال بافی و تحریفی است

دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد            خجـلت ز جای بـوسـۀ طاهـا نمی‌کـنند

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـیان آتـش نـمـرود پیکـرِ تو نسـوخت            شبـیه‌ مـادر مظلـومه‌ات‌ پرِ تو نسوخت

اگـرچه‌ از سر دوشـت ‌کـشیده ‌شد؛ امّا            هـزار شُکـر عـبای مُطهّـرِ تو نسوخت


تو با کهولت‌ سِن، پا برهنه، در دل شب            به‌ حیرتم ‌دلِ‌ خصمِ ‌ستمگر تو نسوخت؟

اگـر‌چه‌ سـوخـت ‌درِ خـانۀ ‌تو در آتـش            هزار شُکر در آن‌ بین‌ همسرِ تو نسوخت

پـی‌ طواف‌ تو شعـله به خـانه وارد شد            شبیه‌ کعـبه ‌ولی ‌پای ‌تا‌ سرِ تو نسوخت

اگرچه ‌زهر‌ تو را آب کرد همچون شمع            در آفتاب ولی جسم لاغـر تو نسوخـت

سه‌بـار تـیغ به رویت کـشـید آن نامـرد            ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت

نرفـت رأس شـریـف تو بر سـرِ نـیـزه            ازاین ‌طریق ‌دلِ‌ خون‌ خواهرِ تو نسوخت

به‌ دست‌ دشمـن ‌تو بود بی‌گـمان‌ شَلّاق‌            ولی ‌برابر تو‌ پُـشتِ‌ دخـترِ تو نسوخت

نریخت‌ بعد ِتو آتش ‌کسی‌ به فرق‌ سرش            دگر عمامۀ ‌مُوسی‌بن‌جعـفرِ تو نسوخت

هزار مرتبه باقی‌ست‌ جای ‌شُکرش‌ که            از اهل‌بیت ‌تو یک‌تن‌ برابر‌ تو نسوخت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی ناظمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

دوبـاره آسـمان و آتـش و خاکـستر پرها            خـدایا رحـم کـن بر بی‌گـناهی کـبوترها

دوباره پای هیزم واشده در کوچه، یعنی‌که            مدینه جای أمـنی نیست بهر اکـثر درها


هجوم بی‌هوا رسمی قدیمی هست دراین شهر!            پـسرها غالـباً هـستند موروثـان مـادرها

زمین و هر که بد کرده است انگاری که هم‌دستند            چرا که شدزمین خوردن نصیب هرچه بهترها

گـذار پـای ابـراهـیم باز افـتاده در آتـش            ولی این‌دفعه بی‌رحمند و می‌سوزند آذرها

چنان بی‌حرمتی کردند با پیر حـسینی‌ها            که شرم از گفتنش مانده برای اهل منبرها

امامی بی‌أمامه، پابرهنه، بازهم خوبست            که دراین روضه باقی ماند حرمتهای معجرها!

بیابان، نیمه شب، مرکب، دویدن، آه آدم را            بـیاد این می‌انـدازد: رقـیه، آبـله، سـرها

برای پیر یا کودک خلاصه طاقتش سخت است            به صورت بر زمین خوردن، و حتّی بر دلاورها

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

صادق ای آئینۀ صدق و صفا، واغربتا            ای غـریب ای کشتۀ زهر جفا وا غربتا
روضه‌های جانگدازت بر دلم آتش زده            ای که دردت بر دل و جان آشنا، واغربتا


حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه            می‌زند با گـریه بـابـا را صدا، واغربتا
زهرِ منصور آتشی بر خرمنِ جانش زده            وه چه شوری گشته در عالم به پا واغربتا
سینۀ عرشِ خدا از این غمِ عظما کباب            بر زمـین نـازل شده تیـرِ بـلا، واغربتا
چشم در خون می‌نشیند سینه مالامالِ غم            سیلِ غم می‌بارد از ارض و سما واغربتا
با سر و پـای برهـنه از سرِ سجـاده‌اش            می‌بَـرنـدَش بی‌عـمامـه بی‌عـبا واغـربتا
شهرِ یثرب از غمش در تاب و تب افتاده است            در مـلال و مـاتـم آمـد سیـنه‌ها واغربتا
خاک تا افلاک امشب غرقِ اشک و ماتم است            عرشیان یکسر همه سر در عزا واغربتا
چار سوی این جهان تحتِ لوای عزتش            لـیـک او در هـالـۀ غـم مبـتـلا واغـربتا
هم مجوسی هم مسیحی می‌رسد در محضرش            می‌درخشد چون مَهِ بَدرالدجی، واغربتا
می‌فشارد بغضِ سنگینی گلوی خسته را            در عــزا و مـاتــمِ شــاهِ ولا واغــربـتـا
ساغرِ جانش شده امشب پر از زهرِ جفا            بر سرِ سـجـاده‌اش سـر در ثـنا واغربتا
جانِ پاکـش در شرر از کـیـنۀ عباسیان            نـالـۀ شـیـخ الائــمّـه تـا خــدا واغـربـتـا
ظالمی خود روی مرکب او پیاده در پی‌اش            رحـم بر حالـش ندارد بی‌حـیا، واغربتا
تا زمیـن افـتـاد یـادِ گـودیِ گـودال کرد            با سـنـان افـتـاد جـدش بی‌هـوا واغـربتا
پشتِ مرکب یادِ آن ده نعلِ اسب افتاده بود            پیـکـرِ جـدش شد آنجـا جابـجا واغـربتا
شکر حق آقا تو را شب بینِ کوچه برده‌اند            روز بردند عمه را در کوچه‌ها واغربتا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه و همچنین رعایت بیشتر شأن اهل بیت؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ظالمی خود روی مرکب لیک او را می‌کشید            رحـم بر حالـش ندارد بی‌حـیا، واغربتا

هر چه شد آقا تو را شب بینِ کوچه برده‌اند            روز بردند عمه را در کوچه‌ها واغربتا